‌••
تا چشم فرو بستیم
صبح از را رسیده بود و تا چشم باز کردیم شب کنارمان نشسته بود و نیشخند میزد.
حکایت زندگی انگار همین است.
گذشتن و دویدن و نرسیدن و رسیدن‌های ناتمام.
آدمیزاد در این جهان پهناور هر اندازه که بیشتر تلاش کند، زودتر به آخر ماجرای حیات خویش می‌رسد…
انتهای مسیر خوش است، اگر هدف انسان والا باشد و عمر را صرف محبوبی لایق کرده باشد. واِلا به نقطه‌ی پایان که برسد جز کوهی حسرت و بغض و اندوه، چیزی در دست ندارد.

• ثروت انسان به ایمان و اعتقاد اوست.
به حیا و عفت و ادب او در طول حیات خویش.
وگرنه تمام این دنیا را هم که به نام آدمی بزنند در انتهای مسیر پشیزی نمی‌ارزد.

خوشا به حال بزرگانی که گرگ و میش هوا را دیدند و به عبادت پرداختند و تا بلندای شب به کار و جهاد و رسیدگی به امور جهان اسلام پرداختند.
حیاتِ آدمیزادانی‌ چون من که مفت نمی‌ارزد!
این خوردن ها و خوابیدن ها و بی‌دغدغگی‌ها، آخرت و عاقبت انسان را به نقطه‌ی منفوری می‌کشاند. خدا به خیر کند!

•آخرین پنجشنبهٔ مردادماه 1404

 

موضوعات: جهاد تبیین, دلنوشته های من(جهاد)
[پنجشنبه 1404-05-30] [ 06:15:00 ب.ظ ]